علمی، سیاسی، فرهنگی ،اجتماعی....خدمات و توسعه فناوری; اطلاعات

اصطلا حات سیا سی (2)

اکسپانسیونیسم (توسعه طلبی)
اکسپانسیونیسم از واژه ی لاتینی
Expansio و از مصدر Expandere
به معنای به کار بردن و گسترش یافتن مشتق شده است .
مفهوم لغوی اکسپانسیون ، انبساط و اتساع یک جسم از لحاظ سطح و حجم است .
مفهوم مجازی آن عبارت از تلاشی است که مردم یک سرزمین به منظور گسترش سرزمین خود در بیرون از مرزهای خویش بکار می برند . مثلا" اکسپانسیون استعماری ، به معنی تمایل به گسترش مستملکات از راه دست یافتن به مستعمرات جدید است .
اصطلاح اکسپانسیون ، در مورد بسط و گسترش افکار ، عقاید و احساسات نیز به کار می رود .
اکسپانسیونیسم ، به سیستم سیاسی اطلاق می شود که پیروان آن مترصد وسعت دادن قلمرو فرمانروایی و اعمال حاکمیت بر سرزمین های دیگر هستند . طرفداران این عقیده ، می خواهند از راههای مختلف ، از جمله توسل به نیروی نظامی به این هدف مزبور دست یابند .



بنیاد گرایی
fundamentalism
اصطلاح بنیاد گرایی (
fundamentalism) برگرفته از مجموعه ای از مقاله های نویسندگان پروتستان ، Fundamentals The ، منتشر در ایالات متحده امریکا در حدود 1910 است و نخستین بار در امریکا از این اصطلاح استفاده شد و سپس در دیگر کشورهای عمدتاً پروتستان برای اشاره به برخی گروههایی به کار رفت که از کلیساهای رسمی جدا شد ند و به انکار الهیات لیبرال و نقد کتاب مقدس برخاستند و بر الوهیت لفظی و خطاناپذ یری متن کتاب مقدس اصرار ورزید ند. بنابراین استفاده از این اصطلاح برای اشاره به جنبشهای اسلامی در بهترین حالت مقایسه‌ای غیردقیق است و می‌تواند بسیار گمراه ‌کننده باشد. علم کلام اصلاح‌طلب در گذشته بارها در میان مسلمانان محل مناقشه بوده است و چنین مسئله‌ای از دغدغه‌ های اولیه‌ی کسانی که بنیادگرایان مسلمان نامیده می‌شوند بسیار دور است.



ابولی سیونیسم
Abolitionisme
ابولی سیونیسم از واژه ی لاتینی
Ablitio پـدیـد آمده که به معنای نسـخ و الغا است.ابولی سیونیسم جنبش اجتماعی هواداران الغاء برخی از قوانین است.اصطلاح ابولی سیونیسم بیشتر مربوط به الغاء بردگی و لغو خرید و فروش برده بوده است. این جنبش نخست در فرانسه پدید شد و به منع خرید و فروش برده در مستعمرات این کشـور منجر گردید.ولی ناپلئون یکم به سـا ل 1802 خرید و فروش بردگان را دوباره در مستـعمـرات آزاد کرد. به سـا ل 1815 در کنگره ی وین خرید و فروش بردگان محکوم شد، حال آنکه در آن روزگار ، خرید و فروش برده در ایالات متحده امریکای شمالی همچنان ادامه داشت.به سـال 1848 جمهوری فرانسه برده داری را در مستعمرات خود رسما" لغو کرد. در پایان سـده ی هـجـدهم و اوایل سـده ی نوزدهـم ، در ایالات متحده آمریکا جنبش ضد برده داری بنیان گرفت.
ابولی سیونیسم در تدارک فکری جنگهای داخلی آمریکا ، میان ایالات شمالی و جنوبی (1865 - 1861) نقش عمده ای ایفا کرد و سرانجام برده داری و خرید و فروش سیاهپـوسـتـان در آن کشـور ممـنـوع و ملـغی شـد.


اپوزیسیون
Opposition
اپوزِسیون از واژه لاژه ی لاتینی
Oppositum به معنای مقابله پدید آمده است.موضع گیری در برابر نظرات و رفتار یکدیگر را اپوزیسیون نامند و همچنین ایجاد مانع در برابر انجام هر عملی را ، اپوزیسیون آن عمل خوانند.گاه ممکن است اصطلاح مزبور در مفهوم دشمنی و خصومت نیز بکار رود.در نظامهای پارلمانی به گروه نمایندگان مخالف دولت اپوزیسیون می گویند و این اصطلاح را بدون ذکر موصوف بکار می برند.به حزب یا احزاب اقلیت در مقابل اکثریت نیز اپوزیسیون گفته می شود.

کمونیسم
Communisme-Communism
در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامع ای است به اصطلاح بی طبقه ولی توضیحات مارکس و انگلس درباره ی مشخصات جامعه کمونیستی دارای ابهام بسیار است.مارکس و انگلس هنگامی که از کمونیسم سخن گفته اند،جامعه ای را مورد نظر قرار داده اند که در آن بهره ی انسانها از نعم مادی بر مبنای نیاز آنان عنوان شده است، در حالیکه نیاز آدمی را نمی توان متوقف کرد. تاریخ اقتصادی جامعه بشری ضمن اینکه تاریخ پیشرفت تولید است ، تاریخ رشد و افزایش نیازهای روزافزون و همه جانبه انسانی نیز هست و نیازهای انسان تنها به نیازهای مادی محدود نمی شود. ولی علیرغم این واقعیت ، در جامعه کمونیستی مفروض مارکس ، نیازهای روزافزون و معنوی انسانها ملحوظ نشده است.


تروریسم
Terrorisme
تروریسم از واژه ی لاتینی
Terror به معنای ترس و وحشت می آید.تروریسم به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور می خواهد به هدفهای سیاسی خود برسد.پیروان اینگونه رفتار و اعمال را تروریست می نامند.تروریست به فرد یا گروهی نیز گفته می شود که بمنظور متزلزل کردن و ترساندن مردم و دولت به قتل و کشتار و آدم ربایی و خرابکاری و ایجاد وحشت دست می زند.تروریستها ضمن اینکه غالبا" دستورالعمل و کمک های مالی و فکری خود را از بیگانگان دریافت می دارند،در میان مردم نیز پایگاهی ندارند.


پان
Pan
در یونان باستان ، پان، به خداوند چوپانان اطلاق می شده است. در زبان لاتینی چنانچه کلمه پان بصورت پیشوند واژه ای به کار رود معنای همه و عموم را می دهد.از اواخر قرن هجدهم به بعد ، هنگامی که جنبشهای ناسیونالیستی در اروپا و سایر قاره ها به وجود آمد بعضی از سیاستمداران پیشوند «پان» را به نام قوم ، نژاد و دین خود اضافه کردند ، از قبیل:
پان اسلاویسم(به مفهوم هوادار وحدت اسلاوها) ، پان ژرمنیسم(هوادار وحدت ژرمنها) ، پان عربیسم(هوادار وحدت ملتهای عرب).


ابوریژن
Aborigene
ابوریژن
Aborigene از واژه لاتینی Origo(اصل و نسب) پدید آمده است.ابوریژن به مردم بومی کشورها و نواحی مختلفی اطلاق می شود که پیش از ورود مهاجمان و کوچ نشینان مهاجر ، در سرزمین اصلی و زاد و بومی خویش می زیستند.


حکومت
Government - Gouvernment
از واژه لاتینی
Gubernare (هدایت کردن) مشتق شده است.حکومت در لغت به معنای هدایت رفتار فرد، آمده است.حکومت با اعمال مداوم قدرت ، وظیفه اداره ی کشور را بر عهده دارد و غالبا" اصول تفکیک قوا در آن رعایت می شود.مجموعه بنیاد های سیاسی ، قوانین و آداب و رسومی را نیز که حاکمیت از طریق آنها اعمال می گردد ، حکومت می نامند.
همچنین حکومت به مجموع ارگانهایی اطلاق می گردد که جهت کلی سیاست کشور را تعیین می کنند.



ابستانسیونیسم
ابستانسیونیسم از واژه لاتینی
Abstentio (عمل مانع شدن و منع کردن) پدید آمده است.ابستانسیونیسم عدول فرد از اجرای وظایف تبعی، از جمله امتناع از انجام وظایف انتخاباتی و وظایف مربوط به سازمانهای مختلف دولتی و امتناع از رأی دادن است.



ابسو لوتیسم
ابسو لوتیسم[ قائم به ذات و نامحدود] ازواژه لاتینی
absolutism به معنای به پایان رسیده و کامل آمده است.
ابسولوتیسم به معنای مطلق گرایی است.ابسولوتیسم دکترین سیاسی اعمال نامحدود قدرت است.(اصطلاح دکترین بعدا شرح می شود)
ابسولوتیسم فلسفه مطلق گرایی در مسائل ماوراءالطبیعه نیز هست.
ابسولوتیسم در قلمرو اداره ی امور کشور به حاکمیت خود کامانه ی نامحدود گویند.این شیوه حکومت طی سده های هفدهم و هجدهم میلادی در برخی از کشورهای اروپای باختری رائج بوده است.در دوران معینی از تاریخ ،ابسولوتیسم در ایجاد مرکزیت و وحدت سرزمین های یک مملکت در برابر تجزیه طلبی و جدا سری فئودالها نقشی مثبت ایجاد کرده است.


 


اصطلاحات سیاسی (1)

لیبرال (آزادی خواه):

نشان دهنده آزادی در تغییر و احترام برای آزادی های فردی در قالب های اجتماعی است که در آن همه فرصت های یکسانی در اختیار دارند.

حزب پیشرو:

حزبی که با جدیت برای تغییرات آزادی خواهانه فعالیت می کند.

نئو-لیبرال:

زنجیره ای از لیبرالیسم که تاکید آن بر رویکردهای عملی و واقعگرایانه است.

محافظه کار:

حزبی که با تغییر مخالف است و با روش ها و متدهای سنتی در پی حل مشکلات اجتماعی بر می آید، به ویژه در خصوص مشکلات اخلاقی. محافظه کاران "فیسکال" (هوادار سیاست ثبات اقتصادی) نیز هستند اما آنها بیشتر به سمت اختیارگرایان (طرفداران آزادی فردی) گرایش دارند.

محافظه کار نوین:

زنجیره ای از حزب محافظه کار که از جنگ سرد پدید می آید که تقریباً مشابه محافظه کار معمولی است، اما بدون سیاست انزواگرایی آن و با سیاست های خارجی فعال تر.

اختیارگرا:

اختیارگرایان و طرفداران آزادی فردی به دولت کوچکی اعتقاد دارند که نقش آن محدود به دفاع و داوری در مجادلات و اختلافات بین افراد خصوصی است. آنها طالب مقررات و قانون های اجتماعی و اقتصادی حکومت نیستند و اعتقاد دارند که افراد باید در همه ی عرصه های زندگی، آزادی فردی داشته باشند. محافظه کاران تا حدودی با خط مشی اقتصادی اختیارگرایان هم عقیده هستند، اما آزادی خواهان فقط خط مشی اجتماعی آنها را قبول دارند.

رادیکال راست:

این گروه اقلیت به شدت محافظه کار اجتماع هستند که می خواهند مشکلات اجتماعی را با استفاده از اعمال راه حل های مذهبی از جانب حکومت و دولت برای مشکلات اخلاقی، حل کنند.

جنبش های میهن پرستانه:

این حزب که یکی از زنجیره های افراطی رادیکال های راست می باشد و در آن تاکید و تکیه اصلی بر اعتقادات مذهبی مسیحی نما، اعتماد به نفس، آموزش های نظامی، و تئوری های توطئه چینی است.

مردم گرا:

این حزب که بخشی از حزب مردم امریکا است، در مسائل اجتماعی بسیار محافظه کار و در مسائل اقتصادی بسیار طرفدار سیستم حمایت از تولیدات داخلی می باشد (*در این مکتب دفاع و حمایت از تعرفه های گمرکی به منظور حمایت صنایع و اقتصاد داخلی به عنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی به شمار می رود*).

دموکرات (طرفدار اصول حکومت ملی):

دموکرات برابر و هم معنی با لیبرال نیست. محافظه کاران و میانه رو های بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها لیبرال به حساب می آیند.

جمهوری خواه:

جمهوری خواه برابر و مترادف با محافظه کار نیست. لیبرال ها و میانه روهای بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها محافظه کار به حساب می آیند.

میانه رو:

این حزب، به طور کلی اعتقاداتی اعتدال گرایانه دارند نه ایدئولوژی. میانه روهای هر دو حزب معمولاً ویژگی های عمل گرایی، یکی از مخالفان ایدئولوژی و افراطهای ایدئولوژیکی، را دارا می باشند و طالب صلح اند.

سوسیالیست (جامعه گرا):

این حزب طرفدار مالکیت دولت بر ابزار و وسایل تولید است (بیزنس). این حزب معمولاً مورد سوء استفاده ایدئولوگ های جناح راست قرار می گیرند که قوانین جنبه های خاصی از اقتصاد را با مالیتت دولت از تجارت و تولید اشتباه می گیرند.

سوسیال دموکرات:

این حزب که تقریباً مشابه سوسیالیسم معمولی است، تاکید بر تصمیم گیری های دموکراتیک، هم در سیاست و هم در اقتصاد دارد.

کاپیتالیسم (سرمایه داری):

یک سیستم اقتصادی است که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در دستان سرمایه داران خصوصی است.

نظام مختلط:

یک سیستم اقتصادی که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در برخی صنایع (به ویژه انواع صنایع بزرگ) در دستان دولت است و سایر صنایع در دست بخش خصوصی است. این سیستم در اروپا بسیار شایع است.

حزب کمونیست:

این حزب بر مالکیت اشتراکی کلیه دارایی ها اعتقاد دارد. در این سیستم هیچ دولت مرکزی وجود ندارد.

استان گرا:

در این سیستم تمرکز اختیارات و تصمیم گیری در دولت مرکزی است، به ویژه برای پیدا کردن راه حل برای مشکلات اجتماعی. این حزب در هر دو جناح راست و چپ اعمال می شود.

فاشیست:

این حزب که تا حدود زیادی بر اعتقادات استان گرایی استوار است، به اقتصاد شرکتی، نوین گرایی، گروه بندی، و رهبری مرکزی قوی معتقد است. در این سیستم شهروندان باید در خدمت دولت باشند. این اعتقاد معمولاً مبنی بر ایدآل های شبه مذهبی است، و رویکردهای مختلف لیبرالیسم، محافظه کار، سوسیالیسم را در یک دیدگاه جمع کرده است.

نازیسم:

این سیستم نیز نوعی از سیستم فاشیسم است که توسط آدولف هیتلر در آلمان بنیانگذاری شده است. این سیستم در تاکید خود بر اصلاح نژادی با استاندارهای فاشیسم مغایر است.

آنارشیسم (هرج و مرج طلبی):

این سیستم با هر نوع دولت مخالف است. و معمولاً با آزادی خواهان و لیبرالیست ها که اعتقادات هرج و مرج طلبی بسیاری دارند، اشتباه گرفته می شوند. اما تفاوت آنها در این است که لیبرال ها اعتقاد دارند یک دولت کوچک باید در اجتماع وجود داشته باشد.

رادیکال چپ:

به طور کلی، آنهایی که به لیبرالیسم یا ترقی خواهی اعتقاد ندارند، در تلاش برای تغییر الگو و پارادیگم حاکم بر جامعه هستند. رادیکالیست های چپ، برای اعمال برنامه هایی برای تغییر، خواستار پیش رفتن ایده های سنتی و قدیمی آزادی فردی هستند. این حزب از آن جنبه با لیبرال ها تفاوت دارند که لیبرال ها معمولاً طالب حفظ پارادیگم و الگوی کنونی می باشند.


موانع شکل گیری امنیت دسته جمعی درخلیج فارس (2)

تلاش های گذشته برای ساختن یک نظام امنیتی در خلیج فارس

از آن موقع زمانی که تمایل و علاقه غرب برای نفت خلیج فارس را از آبراهی در حاشیه امنیتی جهان به منطقه ای کلیدی در سیاست بین المللی تبدیل کرد در اوایل قرن بیستم به این طرف قدرت های خارجی همواره در سیستم امنیتی منطقه نقش ایفا کرده اند . در چندین دهه گذشته انگلستان چتر امنیتی خود را بر فراز منطقه گشوده بود . با ایجاد ترکیبی از رژیم های دست نشانده استقرار قوای نظامی در پایگاه هایی که انتخاب کرده بودند ، استقرار افسران عالی رتبه در جاهای کلیدی و حضور نیروهای دریایی در آب های منطقه ، انگلستان به شکل دهی حکومت های دوست می پرداخت و رقابت بین آنها را در حدود تعیین شده نظارت می کرد اما با توجه به اتفاقاتی که در منطقه مانند انقلاب عراق در 1985 ، کودتای پیاپی و ملی گرایی عربی اتفاق افتاده بود ، انگلستان از بحران های عمده پیشگیری کرده بود . علی رغم همه اینها ، با ظهور ملی گرایی عربی و تحت تاثیر رکود اقتصادی ، انگلستان ناچار شد این حوزه اقتدار امنیتی خود را واگذار کند که ابتدا این اتفاق در عمان رخ داد و سپس با عقب نشینی کامل انگلیس از منطقه در سال 1971 کامل شد . در مرحله بعد یعنی با خروج نیروهای انگلیسی ، ایالات متحده آمریکا نقش مدیریت امنیتی خلیج فارس را بر عهده گرفت . از همان ابتدا ایالات متحده سعی کرد از یک حضور پر هزینه و تحریک کننده در خلیج فاری اجتناب ورزد و در عوض متکی باشد بر ژاندارم منطقه ای برای حفظ سیستم امنیتی و در صورت ناتوانی آنها اعزام نیرو به منطقه در سال های دهه 1970 آمریکا دو ستون ایران و عربستان برای تضمین ثبات و کنترل تهدیدات علیه وضع موجود استفاده می کرد ایران هم در دهه 1970 نقش موثر در کمک و سرکوب شورشیان ظفار در عمان و در حاشیه نگاه داشتن رژیم بعثی عراق که از جانب شوروی حمایت می شد ایفا کرد اما اتکای ایالات متحده به روابط خاص با ایران و عربستان باعث گردید که آمریکا سرمایه هایش بیشتر بر روی رژیمهایی متمرکز شود که از لحاظ مشروعیت به شدت مشکل داشتند اما آمریکا از حکام خودکامه ایران و عربستان به دلیل نیازهای استراتژیک و از ترس آلترناتیو های تندروی دیگر حمایت می کرد . این سیاست برای آمریکا عواقب ناگواری را در ایران داشت . چرا که مشخص شده بود که سرمایه گذاری آمریکا بر روی حکومت هایی که مشروعیت داخلی ندارند و قدرت های آنها در معرض تغییر هستند مترادف بود با خودزنی آمریکا در منطقه . (7)

فروپاشی حکومت خودکامه در ایران و از بین رفتن ژاندارم منطقه باعث گردید که تمام معادلات سیاسی ، اقتصادی امنیتی آمریکا در منطقه به هم بریزد و گسترش و صدور تفکر انقلابی از طرف جمهوری اسلامی ایران باعث گردیده بود که آمریکا در منطقه به دنبال ایجاد موازنه قوا در برابر ایران باشد از این رو بود که به عراق و شورای همکاری خلیج فارس روی آوردند . اما به دلیل ضعف نظامی شورای همکاری خلیج فارس و فقدان یک ستون قدرتمند و قابل اعتماد به جای ایران در منطقه ، آمریکا کم کم حضوری مستقیم در منطقه پیدا کرد .

. و تشکیل نیروهای واکنش سریع و سرمایه گذاری در پایگاه های نظامی منطقه این روند را برجسته تر نمود و همگی را بر علیه ایران انقلابی که بر ضد منافع امپریالیسم در منطقه شکل گرفته بود ، ترسیم نمودند اما به نتیجه نرسیدن حکومت عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران در جنگ باعث گردید که به نوعی آمریکا به عراق اتکایی نداشته باشد و با توجه به حمله عراق به کویت در سال 1990 ، ایالات متحده تصمیم به مهار دوجانبه علیه عراق و ایران در منطقه گرفت و سیاست های همانند تجمع گسترده قوای آمریکا در منطقه ، اتخاذ مواضع نظامی و ایجاد مانورهای مشترک را در جهت حضوری مستقیم در منطقه دنبال نمودند . (8 این حضور هم همراه بود با فروش میزان قابل قبولی از تسلیحات  نظامی به کشورهای منطقه خلیج فارس ، از آن به بعد نیاز به اعزام نیرو و ارسال جنگ افزار در سطح گسترده به منطقه خلیج فارس که به واسطه استفاده از استراتژی هایی نا متوازن از سوی جمهوری اسلامی ایران و عراق لزوم آن تشدید می شد . بخش عمده ای از مجموع عملیات ، ساختار نیرو و هزینه های سرمایه گذاری نظامی آمریکا را به خود اختصاص داد .

بر این اساس شاهد این هستیم که یک امنیت دسته جمعی میان کشورهای منطقه که بدون اینکه  هیچ نوع تاثیراتی از قدرت های فرامنطقه ای در آن دیده نشود ، شکل نگرفته است . اما در حالیکه وارد قرن بیست و یکم شده ایم آمریکا به ادامه حفظ ثبات خویش در خلیج فارس پرداخته و این کار را از طریق حضور نظامی به انجام می رساند و این حضور به معنی آن است که در صورتی که توازن قوا در منطقه تغییر کند از آن در جهت منافع آمریکا استفاده نماید . و پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 از طریق اجرای حکومت های دمکراتیک ، جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتار جمعی ، و انتقال سریع و آزاد نفت و ایجاد مانع در شکل گیری اتحاد و همگرایی در منطقه در پی تامین منافع خود عمل می کنند .

عوامل تاثیرگذار بر عدم شکل گیری امنیت دسته جمعی در منطقه خلیج فارس :‌

خلیج فارس به لحاظ موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی و اکونومیکی از حساس ترین و با اهمیت ترین مناطق جهان به شمار می رود . این اهمیت تا حدود زیادی ریشه در کشف نفت و آغاز دوران جدیدی از رقابت ابرقدرت ها دارد . چرا که این منطقه دارای قریب به 75 درصد از ذخایر نفتی دنیای غیر کمونیست و 65 درصد مجموع ذخایر نفت جهان و 33 درصد کل تولید جاری نفت می باشد . و کشورهای منطقه بیش از نیمی از احتیاجات نفتی غرب و تمام احتیاجات ژاپن را تامین می کند . شاید هم اگر در این منطقه یک اتحاد و امنیت دسته جمعی کامل و به دور از هر نوع نفوذ و دخالت قدرت های فرامنطقه ای شکل نمی گیرد به دلیل وجود همین اهمیت ها است که می تواند برای غرب و حامیان آنها مشکلات و بحران های داخلی و خارجی ایجاد نماید.

اینکه چرا چنین امنیت دسته جمعی که تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس عضو آن باشند و نیز از اقدامات نیابتی برای قدرت های فرامنطقه ای به دور باشد ،درمنطقه شکل نمی گیرد خود به عوامل درون منطقه ای و برون منطقه ای بستگی دارد . برای بررسی این عوامل آنها را در چارچوب سطوح مختلف از قبیل سطح ملی ، سطح منطقه ای و سطح بین المللی مورد بررسی قرار می دهیم چرا که دلایل عدم اتحاد میان کشورهای منطقه خلیج فارس به عوامل و شرایط خاصی بر می گردد که متاثر از شرایط و چگونگی مسائل سیاسی ، اجتماعی و اقتصاد داخلی آنهاست ( سطح ملی ) و نیز موقعیت نظام های سیاسی در منطقه و نیز چالش هاو نقاط افتراق موجود میان آنها و نیز تاثیر گذاری قدرتهای نزدیک به منطقه می تواند باشد ( سطح منطقه ای ) . و از طرف دیگر تاثیرات جامعه بین المللی بر تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنها هم می تواند مثمر ثمر باشد (سطح بین المللی).

سطح ملی :

کشورهای عرب حوزه خلیج فارس علیرغم درآمدهای نفتی با مسائل و بحرانهای مختلفی از قبیل هویت توسعه ، کشورسازی دست به گریبان هستند . این بحران ها خود تا درجه زیادی به مسائل دیگری مانند تغییر و دگرگونی و شکاف در لایه ها و قشرهای جامعه عربی در سطح کشوری ، قومی و جوانب مختلف سیاسی و اقتصادی این جوامع باز می گردد و به دلیل مشابهت های آنها با یکدیگر نظیر شرایط کم و بیش مشابه جغرافیایی ، تشابه در ساختار اجتماعی مانند قبیله ، مذهب و فرهنگ یکسان ، زیربنای اقتصادی و حتی نوع حکومت و دولت باعث می شوند که در یک طبقه بندی مورد بررسی قرار گیرند .

بنابراین بحران ها و شکاف ها در لایه های مختلف جوامع عربی از یک طرف و نیز عدم تمایل و همکاری در میان سیاستمداران این حکومت ها برای ترویج فکر فراملی در راستای توسعه منطقه ای از طرف دیگر باعث شده است که در منطقه خلیج فارس یک اتحاد و امنیت دسته جمعی مشترک که منافع تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس را تامین کند شکل نگیرد . در این راستا با توجه به این فرض که کشور جمهوری اسلامی ایران در تمام زمینه ها به نوعی یک گام جلوتر از کشورهای منطقه می باشد و از شرایط خاصی برای ورود به امنیت دسته جمعی در منطقه برخوردار می باشد ؛ بیشتر به بررسی شرایط کشورهای عربی منطقه خواهیم پرداخت و در بعضی زمینه ها به جمهوری اسلامی ایران هم اشاره خواهد شد . بر این اساس عوامل مختلفی را که در سوق دادن کشورهای عرب منطقه به نوعی واگرایی موثر می باشند ، عبارتند از :

ساختار سیاسی :‌ درکشورهای منطقه خلیج فارس به جز نظام جمهوری اسلامی ایران در کل دو نوع نظام سیاسی وجود داشته است ، یکی حکومت دیکتاتوری که در کشور عراق وجود داشت و امروزه دوره گذار را طی می کند و دیگری حکومت های سلطنتی که در یکی پادشاه حکمران است و در دیگران امیر و شیخ هایی حکومت می کنند . بنابراین در این نظام ها تصمیم گیری توسط پادشاه و نفر اول حکومت صورت می گیرد و در همه این کشورها ساختار نظام تصمیم گیری فردی بوده و  کسی  خارج از خاندان حاکم در سیستم تصمیم گیری این کشورها  اختیار تام ندارد . (9)

در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس خانواده های قبیله ای مشخصی ، انحصار قدرت سیاسی را دارند . آل سعود در عربستان، آل صباح در کویت ، آل خلیفه در بحرین ، آل ثانی در قطر ،‌آل نهیان در ابوظبی و آل بوسعید در عمان قدرت حاکمه در منطقه هستند . بر این اساس مشخص است که نخبگان سنتی این کشورها که دارای مشروعیت مبتنی بر سنت هستند در راس حکومت قرار دارند برخی از ویژگیهای چنین نظام سیاسی عبارتند از :‌ سلطه مطلقه ، موثر نبودن افراد در سرنوشت کشور ، نفوذ بیگانگان در ساختارهای نظام ، در واقع کانون سلطه و اقتدار در ساختار سیاسی این کشورها پادشاه یا امیر است . بر این اساس نظام های مذکور سنتی و محافظه کار بوده و مشروعیت نظام به حقوق الهی سلطنت و ریشه های مذهبی و قبیله ای باز می گردد . در این ساختار سیاسی انتخابات و مشارکت سیاسی بسیار محدود است و یا اصولاً معنایی ندارد . (10 این به آن علت است که از سویی در این کشورها مردم سالاری که حکومت ها تحقق و گسترش آن را رسالت خویش قرار دهند ، وجود ندارد و از طرف دیگر پایه نظام سیاسی در این کشورها بر اجبار مبتنی است نه رضایت شهروندان . (11) مسئله دیگر مشکل جانشینی و حکمرانی است که از مشکلات اساسی حکومت های موروثی می باشد . در واقع بحران جانشینی یکی از جدیدترین تهدیدهایی است که ثبات رژیم های سیاسی در جهان عرب را به مخاطره می اندازد . (12) بدین ترتیب به دلیل ناهمگون بودن ساختار سیاسی فاصله بسیاری در فرایند همگرایی این کشورها وجود دارد . ضمن اینکه مشروعیت سنتی حاکم بر منطقه اخیراً توسط نخبگان سیاسی دچار چالش گردیده و انتقاد از سیاستهای آنها آغاز شده است . در این مورد تقاضاهایی مانند انتخابات آزاد ، توجه به حقوق شهروندان و انتقاد از برخی نهادها مانند قوه قضاییه مطرح است.

ساختار اجتماعی : از نظر وضعیت اجتماعی کشورهای مورد بررسی در منطقه خلیج فارس در اغلب موارد تقریباً مشابه هستند ، غیربومی بودن نیروی کار ، نامتجانس بودن مردم ، شکاف میان طبقات اجتماعی و ایفای نقش اصلی توسط تنها طبقات بالا و اشراف در زمینه های مختلف از ضعفهای  این کشورهاست . همین طور عدم برابری مردان و زنان ، فقدان موقعیت اجتماعی و سیاسی برای زنان در اغلب این کشورها ، شکاف مذهبی ، توسعه نیافتگی و وجود بحران هایی مانند بحران هویت ، بحران مشارکت و توزیع وضعیت اجتماعی آنها را شبیه به هم می سازد ، به این معنی که حضور قابل توجه اتباع خارجی در بعضی از این کشورها مانع از تشکیل یک سیستم اجتماعی یا هویت یکسان در این کشورها شده است . (13 )

مهمترین علت در نامتجانس بودن مردم این کشورها آن است که اکثر کشورهای منطقه در قبل موجودیت سیاسی نداشته و غرب آنها را ایجاد کرده است . به همین دلیل امیرنشین های عرب از اقوام و ملیت های گوناگون و نیز مذاهب و اعتقادهای متفاوت ترکیب شده اند که اکثریت جمعیت آن را مهاجرین تشکیل می دهند به عبارتی به صورت تقریبی بیش از 60 درصد از کل جمعیت کشورها را غیربومی تشکیل می دهند که سهم ایرانی ها ، پاکستانی ها ، هندی ها و جنوب شرق آسیاییها و غربی ها در این کشورها سبب شده است تا مردم آن به دسته سنتی و متجدد تقسیم شوند و این مسئله در وضعیت اجتماعی این کشورها پدیده مدرنیسم را پدید آورده است .

بر این مبنا می توان گفت که در این مرحله این کشورها مسئله گذار از نظم سنتی به نظم اجتماعی جدید را تجربه می کنند . لازم به ذکر است که رابطه بین سنت و مدرنیسم در کشورهای مورد بحث حائز اهمیت است ، زیرا در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ، قبیله بارزترین نوع نهاد اجتماعی محسوب می شود و تشکیلات اجتماعی این کشورها تحت الشعاع این نهاد سنتی قرار دارد که ساختار اجتماعی این کشورها را تشکیل می دهد . برخی از ویژگی های این فرهنگ اجتماعی عبارتند از : فرهنگ مخاصمه ، علاقه به نزدیکان و منسوبان و واگذاری پست های کلیدی و مشاغل مهم به افراد خاندان . (14)

تنوع نظام ارزشی و تاثیرگذار در این کشورها هم بر روابط میان این کشورها تاثیرات زیادی داشته است ، به عنوان مثال در عربستان سعودی انجمنی بر رعایت دقیق قوانین اسلام از نوع وهابیتی نظارت می کند و بر کارها و روابط حکومت هم نظارت دارد . در چارچوب مسائل اجتماعی و در بعد فرهنگ ، زبان نیز می تواند عامل مهمی در روابط این کشورها باشد . اتباع تعدادی از کشورهای منطقه در کشورهای همسایه اقامت دارند و همین امر نقش مهمی را در روابط کشورها ایفا می کند . از طرف دیگر دین اکثر مردم این کشورها اسلام است که اگر مورد توجه قرار گیرد می تواند باعث ایجاد روابط حسنه و همکاری متقابل میان آنها گردد . اما واقعیت آن است که با توجه به مسئله عدم تجانس در جمعیت کشورها ، تجددگرایی ، عدم مشروعیت قانونی حکام این کشورها ، فقدان سیستم سیاسی باز و عدم وجود آزادی های اساسی از قبیل برابری زن و مرد ، فقدان حاکمیت قانون و آزادی مطبوعات و احزاب و برداشت های مختلف و متناقص فرهنگی ، عدم مشارکت مردم با توجه به ساخت اجتماعی اکثر این کشورها با بحران های مشروعیت ، مشارکت ، نفوذ و توزیع مواجه هستند که به عنوان مهمترین عامل در واگرایی میان کشورهای منطقه خلیج فارس به شمار می رود . زیرا این مسائل در چارچوب تهدید برای این کشورها مطرح می باشد. بنابراین تمام توجه این کشورها به مسائل داخلی معطوف خواهد بود. (15)

وضعیت اقتصادی : همانطور که می دانیم درآمد همه کشورهای منطقه بر پایه نفت و گاز بوده و به شدت به درآمدهای نفتی وابسته هستند و نفت است که روابط این کشورها را با جهان خارج طرح و جهت دهی می نماید قدر مسلم این است که از این کشورها انتظار می رود که چون آنها در زمینه اقتصادی زمینه ها و اهداف مشترکی دارند ، می توانند با هماهنگ نمودن سیاستهای خود و با نشان دادن اراده سیاسی جهت همکاری در این زمینه علاوه بر اینکه رفاه اقتصادی و ترتیبات امنیتی در عرصه اقتصادی را در صحنه داخلی ایجاد می کنند ، در روابط خارجی خود نیز در چارچوب سیاستها و اتحاد های اقتصادی رفاه منطقه ای و ترتیبات امنیت منطقه را به وجود آورند

از طرف دیگر وابستگی نظامهای اقتصادی و سیاسی اکثر کشورهای منطقه به قدرت های خارجی آنها را در قبال تحولات اقتصادی ، سیاسی و نظامی و جهانی و منطقه ای آسیب پذیر کرده است . در این حال عربستان با توجه به وضعیت اقتصادی و مالی بسیار خوب خود را به عنوان حامی همه این کشورها در زمینه های اقتصادی ، نظامی و سیاسی مطرح و تحمیل می کند . کشورهای منطقه برای ایجاد روابط اقتصادی می بایست که با جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره شده و تنشها را میان یکدیگر کم کنند و نیز در راستای توسعه منطقه ای گام بردارند . اما با توجه به اهمیت ژئواکونومیکی نفت منطقه برای تکنولوژی غرب ، آنها از هر اقدامی برای ترویج عدم همگرایی در میان کشورهای منطقه فروگذاری نمی کنند و باعث شده است تا نفتی که می تواند به عنوان مهمترین عامل توسعه منطقه ای و همکاری متقابل در منطقه مورد استفاده قرار گیرد به عنوان اصلی ترین عامل تضاد در منطقه جلوه نماید . (قسمت دوم)


موانع شکل گیری امنیت دسته جمعی درخلیج فارس

چکیده :‌

خلیج فارس به دلیل منابع عظیم نفتی و موقعیت خاص ژئوپلیتیکی هنوز هم مورد توجه و تاثیر گذار بر سیاستگذاری کشور های بزرگ و قدرتمند قرار دارد . به دلیل وابستگی امنیت بسیاری از کشورها با امنیت منطقه خلیج فارس باعث شده که حوادث و وقایع آن جنبه فرامنطقه ای و بین المللی به خود گیرد . در مقاله حاضر دلایل عدم شکل گیری امنیت دسته جمعی در منطقه مورد بررسی قرار می گیرد . و به دنبال این است که مشخص نماید که چرا امنیت دسته جمعی در منطقه تنها با تاثیرات و نقش قدرت های فرامنطقه ای شکل گرفته و کشورهای منطقه نتوانسته اند بدون قدرت های خارجی به چنین مهمی دست یابند . بر این اساس عوامل تاثیر گذار بر این مسئله را در سه سطح ملی ( ساختار سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ) سطح منطقه ای ( بخش پیرامونی ، اختلافات سیاسی ، اقتصادی ،‌نظامی ، اجتماعی ) و سطح بین المللی ( تاثیرات غرب  و عوامل تاثیر گذار جدید جهانی ) مورد بررسی و شناسایی قرار می دهد . از دید این مقاله کشورهای منطقه دارای پتانسیلهای بالقوه ای به صورت مشترک می باشند که می توانند امنیت دسته جمعی را در راستای توسعه و اتحاد منطقه ای همراهی کنند .

کلید واژه ها :‌ امنیت دسته جمعی ، ساختار سنتی ، رقابت های نظامی ، نظام بین الملل ، عوامل تاثیر گذار جدید جهانی

مقدمه :‌

منطقه خلیج فارس که هشت کشور حاشیه آن یعنی : جمهوری اسلامی ایران ، عراق ، کویت ، عربستان ، بحرین ، قطر ، امارات متحده عربی و عمان و نیز تنگه استراتژیک « هرمز » را در بر می گیرد در طول تاریخ از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده است . در طول تاریخ منطقه خلیج فارس با دریایی بس فراتر از امروز ، متمدن ترین و قوی ترین دولتها و مردم را در خود جای داده بود و از این نظر بر دنیای پیشرفته و متمدن آن روند برتری داشت و زمانی دیگر به علت وجود راههای بازرگانی ادویه و غیره شهرت و اهمیت داشت .

با وجود تحولات شگرف در اواخر قرن پانزدهم که در اروپا ایجاد گردید و دوران سیاه قرون وسطی که با قدرت مطلق کلیسا در اروپا همراه بود به پایان رسید و یک دوره تحولات و دگرگونی در علوم و فنون به وجود آمد که معروف به دوره روشنگری و دوره رنسانس ( تجدید حیات علم و دانش و هنر )‌ شد . این مسئله با پراکنده شدن افسانه ثروت بیکران مشرق زمین که پس از انتشار سفرنامه های « مارکوپولو » در ذهن اروپاییان ایجاد شده بود زمینه های تسلط بر تجارت پر سود شرق را برای آنها فراهم نمود . و به این صورت بوده که دولتهای سلطه گر اروپایی یکی پس از دیگری شروع به گسترش نفوذ خود در منطقه خلیج فارس نمودند .

دوران استعمار کهن جای خود را به استعمار نو داد و در این دوران که اروپائیان با توجه به کشف نفت در سال 1908 در مسجد سلیمان نفوذ خود را هر چه بیشتر گسترش دادند و وجود منابع عظیم نفت باعث اهمیت روزافزون منطقه خلیج فارس در جنگ اول و دوم جهانی گردید و در این دوران نیز منطقه خلیج فارس بازیچه رقابت استعماری قرار گرفت و به لحاظ اقتصادی و نظامی مورد توجه قدرت های برتر قرار گرفت . در دوران جنگ سرد نیز منطقه خلیج فارس با توجه به نزدیکی به قطب رقیب یعنی کمونیسم شوروی به عنوان یکی از مناطق حائل و تاثیر گذار بر سیاست های دو بلوک قدرت مورد توجه قرار داشت و هر یک از قدرت های درگیر جنگ سرد برای تاثیرگذاری بر دیگری ، به گسترش روابط و نفوذ خود با کشورهای منطقه و کشورهای همجوار منطقه می پرداخته است .

پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نه تنها از اهمیت این منطقه نکاست ، بلکه آن را بیشتر از گذشته در مرکز توجه جهانی قرار داد . متاسفانه در بیست سال گذشته چند جنگ گسترده و عظیم در منطقه به وقوع پیوست که اکثر آنها بعد از پایان جنگ سرد اتفاق افتاده است . در تمام جنگ هایی که صورت گرفته رقابت ها و مطامع فرامنطقه ای مستقیم و غیر مستقیم عامل اصلی شعله ور شدن این جنگ ها بوده است . جنگ اول حمله عراق به جمهوری اسلامی ایران در سال 1980 بوده که با تشویق و کمک سایر دولت های منطقه خلیج فارس و دولت های غربی و به خصوص ایالات متحده آمریکا انجام شد و به مدت 8 سال منطقه را دچار مخاطره نمود . جنگ دوم که با اشغال کویت توسط عراق شکل گرفت در سال 1990 بود که ایالات متحده به بهانه رفع تجاوز از کویت آن را هدایت نمود و جنگ سوم هم توسط آمریکا و متحد سنتی آن یعنی انگلستان علیه عراق در سال 2002 طراحی شد و با یک لشکر کشی عظیم و گسترده نظامی به منطقه همراه بود ، که همه این جنگ ها موجبی برای ایجاد نا امنی و عدم امنیت در منطقه شده است . مسلّماً همه این تحرکات و جنگ ها را باید در چارچوب اهمیت منطقه خلیج فارس در ابعاد مختلف ژئوپلتیک ،‌ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک آن مشاهده کرد .

البته در چنین شرایطی بقاء و رفاه مردم منطقه خلیج فارس به چگونگی برداشت ها و عمل دولت های این منطقه ، نه تنها در روابط درون منطقه ای بلکه در روابط فرامنطقه ای آنها نیز بستگی زیادی دارد . اما همین مسئله جای سئوال دارد و آن این است که چرا امنیت دسته جمعی در منطقه خلیج فارس شکل نمی گیرد که تمام کشورهای حاشیه آن عضو آن باشند و نیز از اقدامات نیابتی برای قدرت های فرامنطقه ای به دور باشد ؟

هدف اصلی این مقاله پاسخگویی به این سئوال است که علت یابی نماید که چرا چنین امنیت دسته جمعی در منطقه شکل نمی گیرد . درست است که در این عدم شکل گیری اتحاد منطقه ای عوامل درون منطقه ای و برون منطقه ای تاثیرات زیادی دارند اما بازیگران فرامنطقه ای نیز به فکر ایجاد ، گسترش و برانگیختن عوامل واگرایی میان دولت های منطقه هستند .

در این مقاله با فرض اینکه عوامل مختلف درون منطقه ای و برون منطقه ای فراوانی بر عدم شکل گیری اتحاد منطقه ای و امنیت دسته جمعی در منطقه خلیج فارس تاثیر دارند آنها را در سه سطح ملی ، منطقه ای و فرامنطقه ای (بین المللی )‌ مورد بررسی قرار می دهد .

تعریف امنیت :

امنیت در لغت ، حالت فراغت از هرگونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله را گویند . در اصطلاح سیاسی و حقوقی به صورت " امنیت فردی " ، " امنیت اجتماعی " ، " امنیت ملی " و  " امنیت جمعی یا بین المللی " به کار برده می شود . بنابراین امنیت به معنی در امان بودن از خطر و نداشتن ترس و نیز آسودگی خیال و آرامش خاطر داشتن است .

مفهوم امنیت دسته جمعی :

مفهوم امنیت دسته جمعی از آغاز تاسیس سیستم جدید کشورها مطرح گردید و سابقه آن به موافقتنامه صلح وستفالیا باز می گردد . این نظریه در سال 1930 هنگامیکه جامعه ملل به منظور همکاری فکری کنفرانسی را با موضوع امنیت دسته جمعی برگزار نمود ، مطرح گردید . در آن دوران ویلسون رئیس جمهور آمریکا یکی از بانیان اصلی طرح گسترده تر این مفهوم بود و بعدها تلاش نمود تا برای آن اصول و ساز و کاری طراحی نماید . طرفداران امنیت دسته جمعی معتقدند نظریات آنها راه حلی قطعی برای پیشگیری از وقوع جنگ نمی باشد اما این نظریه برای شکل دهی به نمادهایی که امنیت دسته جمعی را تقویت می کند از بروز رقابت های همه جانبه و افراطی بین کشورها جلوگیری می نماید . منطق اساسی امنیت دسته جمعی دو وجهی است . اول مکانیسم موازنه که در چارچوب امنیت دسته جمعی فعالیت می کند و باید مانع از جنگ شده و در مقایسه با مکانیسم های موازنه که در یک محیط هرج و مرج گونه فعال است و با قدرت جلوی تجاوز را بگیرد . دوم سازمان امنیت دسته جمعی با نهادینه کردن همه بر ضد یکی به ایجاد نوعی محیط بین المللی کمک می کند که در آن ثبات به جای رقابت از طریق همکاری ایجاد خواهد شد . نظام امنیت دسته جمعی در طول یک پیوستار از یک سازمان امنیت دسته جمعی ایده آل گرفته تا یک سازمان امنیت دسته جمعی قابل قبول را شامل می شود . این سازمان ها از نظر تعداد اعضاء دامنه جغرافیایی ، ماهیت تعهد نسبت به اقدام جمعی متغیر و متنوع هستند . (1)

در مجموع اصول ، معیارها ، ویژگیها و در نهایت ملزومات شکل گیری و استمرار حیات یک نظام امنیت دسته جمعی را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد :

1-     نظام امنیت دسته جمعی مستلزم پذیرش و تعهد به اصل همه برای یکی ، از کشورهاست که در چارچوب مکانیسم خود تنظیمی و هماهنگ با سایر اعضاء به نفع یکدیگر وارد عمل می شوند .2-تصمیم گیری درنظام امنیت دسته جمعی مبتنی بر اتفاق آراست و کلیه اعضا باید از حق رای مساوی برخوردار باشند.3-  نظام امنیت دسته جمعی نباید در اثر نیاز به طراحی یا اقدام علیه یک تهدید خارجی ادراک شده مشخص و ایجاد شود بلکه باید به منظور واکنشی به تهدیدات احتمالی غیر دقیق طراحی گردد.4- هر اندازه حوزه فعالیت و دربر گیرندگی  نظام امنیت دسته جمعی گسترده تر باشد به  نوع ایده ا ل آن نزدیک تر می شویم .5- یکی از شروط و ملزومات شکل گیری این نظام حاکم نبودن روح خصومت و دشمنی بر نظام امنیت دسته جمعی است . 6- غیر قابل تفکیک بودن امنیت در نظام امنیت دسته جمعی از ویزگی های این نظام است . 7- اهداف و وظایف نظام امنیت دسته جمعی را می توان در قالب سه مجموعه : حفظ صلح و احیای صلح  وایجاد صلح قرار داد. (2)

. . در روابط بین الملل و تشریح چگونگی روابط میان دولتهای مختلف مکاتب واقع گرایی و آرمانگرایی و نهادگرایی در زمینه های مختلف روابط میان دولی به نظریه پردازی پرداخته اند و هر سه نظریات مختلفی را درباره امنیت و چگونگی استقرار آن در میان کشورهای مختلف ارائه نموده اند

دیدگاه واقع گرایان از امنیت :

. نظریه واقع گرایی ریشه در اندیشه سیاسی افرادی چون ماکیاول ، هابر ، والترلیمپن و مورگنتا دارد نظریه واقع گرایی همانند آرمان گرایی ، نظریه ای هنجاری و واجد سمت گیری سیاست گذار است ، البته هواداران این نظریه مدعی هستند که تجزیه و تحلیلی مبتنی بر چارچوبه ای نظری ارائه می کنند که ماخوذ از تاریخ نظام بین المللی ، به ویژه دوران توازن قدرت کهن اروپاست . نظریه واقع گرایی تا حدودی نماینده نقد آرمانگرایی است که تاکید هنجاری آن بر امکان تغییر نظام دولت های ملی به مدد حقوق و سازمان های بین النللی قرار دارد .واقع گرایی درست بر خلاف آرمانگرایی این فرض را مطرح می سازد که چشم انداز ایجاد تحولی بارز وبنیادین در نظام بین المللی چندان نوید بخش نیست . نظام بین المللی را نیروهای زیادی شکل داده اند که بسیاری از آنها تغییر نیافته و تغییر ناپذیرند . بر خلاف آرمانگرایی ، واقع گرایان معتقدند که هیچ گونه همنوایی اساسی میان کشورها وجود ندارد و برعکس ، اعتقاد دارند که دولت های ملی غالباً اهداف ملی متعارضی را تعقیب می کنندکه برخی از آنها ممکن است به جنگ بینجامد (3)

نظریه پردازان واقع گرا چنین فرض می کنند که برخی عوامل عمدتاً تغییر ناپذیرند همچون جغرافیا و سرشت رفتار بشر ، نحوه رفتار بین المللی را تعیین می کنند ، بر خلاف آرمانگرایان ، واقع گرایان بر آن هستند که طبیعت بشر اساساً ثابت است یا دست کم به راحتی قابل تغییر نیست . آنها معتقدند طبیعت انسان بر اثر آموزش های سیاسی تغییرات چندانی نمی کند و انسان شرور ، گناهکار و قدرت طلب است . بر اساس نظریه واقع گرایی ، طبیعت بشر ذاتاً خوب یا کمال پذیر نیست . وظیفه دولتمردان ترتیب دادن چهارچوبی سیاسی است که در داخل آن بتوان تمایل بشر به درگیر شدن در منازعات را به حداقل رساند . نویسندگان واقع گرا عموماً بر این نکته توافق دارند که موقعیت مکانی یک دولت بر توانایی های ملی و سمت گیری سیاست خارجی آن تاثیر می گذارد ، آنها می گویند جغرافیا به گزینه های موجود برای دولت ها شکل می بخشد و بر انتخاب های دولت در زمینه های سیاست خارجی محدودیت هایی را اعمال می کند

بر اساس نظر آنها سیاست ، تابع فلسفه اخلاق نیست ، برعکس ، نظریه سیاسی ، ماخوذ از روحیه سیاسی و تجربه تاریخی است . و سرانجام واقع گرایان در پی ایجاد سازش میان منافع ملی و آرمان های فوق ملی هستند ، البته مطابق مفروضات نظریه واقع گرایی ، منافع ملی بر آرمان های فوق ملی برتری دارند یا اینکه باید داشته باشند . در نظر آنها امنیت بیشتر در مقوله نظامی آن متبلور می شود و افزایش توان نظامی موجب می شود که تهدیدهای خارجی نتواند کشوری را از پیشبرد منافع خود باز دارد ، بلکه برای آن کشور امنیت و ثبات را به ارمغان می آورد و در مجموع نظریات واقع گرایان در مورد امنیت دارای چنین دیدگاه هایی می باشد . اول اینکه امنیت نظامی هدف اصلی دولت هاست . دوم اینکه امنیت نظامی بر همه چیز حتی مسائلی که با موضوع امنیت نظامی ارتباط ندارد ، نیز سیطره دارد . سوم اینکه مسائل سیاسی تابع مصالح امنیت نظامی است .

دیدگاه آرمان گرایان از امنیت :

مبانی نظری این مکتب برگرفته از نظرات « کانت »‌و « ویلسون »‌ می باشد و بر خلاف واقع گرایان بشر را ذاتاً خوب و خیر خواه می دانند و نظر خوشبینانه ای نسبت به جامعه بین المللی ، اصول اخلاقی ، حقوق بین الملل و سازمان های بین المللی در روابط بین المللی دارند (4)آنها بر خلاف واقع گرایان ، بشر را ذاتاً خوب و خیرخواه می دانند . آنها روابط کشورها در صحنه بین الملل را که بر اساس تضاد و بر سر منافع ، بلکه بر اساس همکاری برای تحقق صلح و امنیت بین المللی می دانند. آنها امنیت را تنها در بعد نظامی آن بررسی نمی کنند بلکه معتقد هستند که وقتی که قوانین و هنجارهای بین المللی توسط دولت ها و سازمانهای بین المللی مورد توجه و اجرا قرار گیرد ، طبیعتاً امنیت هم شکل می گیرد و احتیاج به تجهیز وسایل نظامی در راستای ایجاد امنیت نمی باشد . بنابراین آنها معتقد هستند که روابط متقابل و همکاری میان دولتها باعث ایجاد امنیت می گردد.

دیدگاه نهاد گرایان از امنیت :

نظریات این گروه را به « گروسیوس » نسبت می دهند برداشت آنها حد وسط مکاتب فکری واقع گرایان و آرمانگرایان است . آنها معتقدند که امنیت منحصراً رقابت آمیز نیست همانند نظر واقع گرایان و نه منحصراً مبتنی بر همکاری است همانند نظر آرمانگرایان ، چرا که روابط میان دولت ها تلفیقی از رقابت و همکاری است . (5)

این گروه معتقد هستند که دولت ها با تعاملاتی که با هم دارند ملزم به همکاری با یکدیگر هستند به این ترتیب دولت ها نه به عنوان رقیب و دشمن بلکه به مثابه شرکایی برای دست یابی به امنیت و رفاه بیشتر همکاری با یکدیگر را ضروری می دانند . این نظریه بیشتر از طریق محققینی مانند «میترانی‌» ، « ارنست هاس »‌ تشریح و تبیین شده است و در قالب همگرایی عنوان نموده اند . همگرایی فرایندی است که طی آن واحد های سیاسی به صورت داوطلبانه از اعمال اقتدار نام خویش برای رسیدن به هدف های مشترک صرف نظر کرده از یک قدرت فوق ملی پیروی می کنند انگیزه اصلی دولت ها برای چنین همکاری ، دسترسی آنها به منافع و امکاناتی است که قبل از ورود به فرایند همگرایی دست یافتن به آن برایشان غیر ممکن است . آنها معتقدند که واحد های سیاسی هر یک جداگانه قادر به تامین نیازهای اساسی جامعه خود نیستند ، و برای تامین این خواسته ها می بایست وارد عرصه همکاری بین المللی شوند . همین امر همکاری های گسترده ای را میان دولت های ملی ایجاب می کند که این همکاری و وابستگی متقابل به عامل عمده ای برای کاهش تشنجات و استقرار صلح تلقی می شود . (6) (قسمت اول)


رشته تحصیلی علوم سیاسی

 

رشته علوم سیاسی که ازقدیمی ترین رشته های تحصیلی است . قدمت آکادمیک آن به تحولات پس از جنگ دوم جهانی بازمی گردد. درکشور خودمان نیز ازپس از شکل گیری وزارت علوم دردانشگاه تهران ایجاد گردید . این رشته زیر مجموعه علوم انسانی است که دانشجویان علاقه مند می توانند ازطریق آزمونهای مختلف پذیرش گرفته وبه تحصیل خود ادامه دهند.

این رشته دارای مقاطع مختلف تحصیلی ازقبیل کارشناسی- کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی میباشد . که درکشور خودمان نیز درهمه مقاطع می توان به تحیل ادامه داد . این رشته دارای گرایشهای تحصیلی درمقاطع بالا تر

میباشد که عبارتند از :  علوم سیاسی- روابط بین الملل - مطالعات منطقه ای - اندیشه سیاسی   (قسمت اول )


حد یث عشق

                                          بسم الله الرحمن الرحیم

     بارالها تو را به وحدانیتت قسم ما انسانها را به حال خود وامگذار . 

                           وآنچنان برما توجه کن که شایسته آنیم