اسکار غرب به ما................
در هفته گذشته با خبر شدیم که فیلم آقای اصغر فرهادی با عنوان «جدایی نادر از سیمین» برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
خیلی ها این رویداد را به یکدیگر تبریک گفتند اما این رخداد به جای اظهار خوشحالی، بیشتر مرا به فکر وا داشت...
اگر یک نگاهی به فیلم های ایرانی که موفق به اخذ جایزه در جشنواره های خارجی شدند بیاندازیم می بینیم که غالباً بر محوریت دو موضوع ساخته شده اند: یکی بی فرهنگ و فقیر نشان دادن مردم ایران و دیگری به سخره گرفتن مذهبی ها و یا نظام حاکم بر ایران.
دلیل این امر هم تقریباً واضح است و هر کسی می تواند حدس بزند. تقریبا 90% رسانه ها و خبرگزاری های دنیا به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت سیطره دو تفکر آمریکا و اسرائیل است و همچنین مبرهن است که بزرگترین دشمن این کشور ها هم مشخصاً کشور ایران میباشد.
حالا بیایید با در نظر گرفتن این پیش فرض نگاهی کوتاه به فیلم «جدایی نادر از سیمین» بیاندازیم:
اول اینکه نام و موضوع فیلم در بارهی فروپاشی یک خانواده ایرانی است.
سیمین (لیلا حاتمی) که استاد دانشگاه میباشد، نماد یک زن روشن فکر ایرانی است که دوست ندارد دخترش در ایران و شرایطش بزرگ شود. نادر (پیمان معادی) حاضر به رفتن از ایران نیست و مهمترین دلیلش هم نگهداری از پدر پیر و فرتوتش می باشد.
پدر نادر در حقیقت نماد ایران و نظام حاکم بر آن است که شبیه به یک مرده متحرک می باشد، که در رابطه با این موضوع در ادامه هم اشارههایی خواهیم داشت.
در این فیلم می بینیم حجت (شهاب حسینی) و راضیه (ساره بیات) که نماد دو انسان مذهبی هستند و دائما دم از قرآن و خدا و پیغمبر میزنند، اصلاً تعادل روحی و روانی ندارند!
در ابتدای فیلم در یک سکانس تمسخر آمیز مشاهده می شود که راضیه که وظیفهی پرستاری از پدر نادر را بر عهده گرفته برای عوض کردن شلوار نجس شده پیرمردِ فرتوتی که آلزایمر هم دارد، به دفتر مرجع تقلیدش زنگ می زند و سؤال می کند آیا این کار گناه است یا گناه نیست!؟
کلاً راضیه در طول فیلم پر استرس و کلافه و دائماً در قید و بند شرعیات است.
یک نکتهی قابل توجه در این فیلم علاقهی آقای اصغر فرهادی به نشان دادن ماهواره در خانوادههای روشن فکر ایرانی است. در صحنه ای که سیمین و نادر در آشپزخانه با هم بحث و جدل می کنند، یک دیش ماهواره در بالکن آشپزخانه به وضوح خود نمایی میکند، همچنین در سکانسی که نادر به منزل مادر سیمین آمده، یک نصاب ماهواره در خانهی مادر سیمین (که زنی سالخورده و متشخص به نظر می رسد) در حال تنظیم شبکه های ماهواره می باشد.
در بین دیالوگهایی که در آشپزخانه بین نادر و سیمین رد و بدل می شود، نادر به سیمین می گوید: «تو عادت داری از مشکلات فرار کنی، نه اینکه حلشون کنی، به خاطر همین هم می خوای از کشور بری».
آری سیمین می خواهد از ایران رفته و به غرب پناه ببرد ولی نادر معتقد است که به جای رفتن از ایران و فرار کردن از مشکلات آن، باید در ایران ماند و آن را به تعالی غربی رساند. او به این پیر فرتوت دل بسته است و در فکر احیا و دمیدن روح غربی در کالبد آن میباشد.
حجت (شهاب حسینی) در یک سکانس در دادگاه میگوید که ده سال در یک کفاشی کار میکرده و حقش را خوردهاند و پس از یک سال شکایت کردن و به این در و آن در زدن به هیچ نتیجه ای نمیرسد. در پایان فیلم هم سیمین و نادر، و حجت و راضیه بدون پیگیری شکایات خود در دادگاه و با توافق دو طرفه، سعی در حل مشکل دارند. خلاصه اینگونه به بیننده القا میشود که مراتب شکایت و دادگاه در ایران بیفایده است و به جز اتلاف وقت و هزینه چیزی دستگیر شهروندان نمیشود.
در پایان فیلم نیز راضیه که گفتیم نماد یک فرد مذهبی و پایبند به دستورات دینی است، در دو جای مختلف عنوان میکند که به خاطر این پول حرام را قبول نمیکند چون میترسد بلایی سر دختر کوچکش بیاید (نه به خاطر خدا...!) و به نظر من این یعنی همهی مذهبش کشک!
البته باید گفت که ویژگی های مثبت این فیلم از قبیل فیلمنامهی منسجم، فیلمبرداری خوب، نقش آفرینی فوق العادهی بازیگران و ...؛ غیر قابل انکار است. هدف بنده از این نقد این بود که بدانیم هالیوود فقط به دلیل کارگردانی و فیلمبرداری و فیلمنامه و ... به فیلم های ایرانی جایزه نمیدهد بلکه بیشتر به آن دو محور اشاره شده در ابتدای این مقاله توجه دارد. دیگر هدف بنده نیز این بود که بگویم باید سعی کنیم قدرت تجزیه و تحلیل خود را در نگاه به رویدادهای پیرامونمان افزایش دهیم.
در پایان باید عرض کنم که این نقد کوتاه کاملاً اظهار نظر شخصی اینجانب می باشد و از جایی اقتباس نشده .